آلبرت انيشتين] در كودكي از حفظ كردن درسها و انجام دادن تكاليفش، متنفر بود!
وی بيشتر به مطالعات آزاد علاقه داشت. جالب توجه است بدانيد كه اين دانشمند بزرگ با وجود سروكار داشتن فراوان با فرمولهاي رياضي و آمار و ارقام سرعتهاي بزرگ، ميزان سرعت صوت را از حفظ نميدانست!
در ملاقاتي كه با اديسون داشت ، وقتي از او پرسيدند:
ـ سرعت صوت چقدر است؟
فرياد زد:
ـ چه ميدانم! اين چيزهاي جزيي را كه ميتوانيد به آساني درون هر كتاب درسي پيدا كنيد، چه لزومي دارد كه به حافظه تحميل كنيم. اين دانشمند بزرگ، به هنگام مطالعه و پژوهش، آنقدر در خود فرو ميرفت كه ظاهرش را فراموش ميكرد و ميگفت:
ـ چه احتياجي به چيزهاي بياهميت، مثل: كراوات و كلاه يا اصلاح سر و صورت است؟
او حتي گاهي وقتها، غذا خوردن را فراموش ميكرد، تا اينكه به او يادآوري ميكردند.
انيشتين، هيچگاه با صداي بلند حرف نميزد، و اكثراً ساكت و آرام بود. به همين دليل در دورة دانشجويي، بعضي از استادان، او را جواني كمهوش و گيج ميدانستند.
اين دانشمند منزوي گوشهگير، هميشه در خود فرو ميرفت و هماهنگي جهان را در موسيقي و رياضي، جستجو ميكرد.
گوشهگيري و درونگرايي انيشتين، آنچنان نبود كه از مسايل اجتماعي جهان، بيخبر باشد و در مقابل ظلم ستمگران، خاموش بماند. هنگامي كه «هيتلر» در سرزمين آلمان به قدرت رسيد، او تابعيت آلماني خويش را ترك گفته و از آكادمي علوم برلن استعفا داد.
روزنامههاي آلماني كه نميتوانستند اين عمل او را تحمل كنند، تصويرش را چاپ كردند و زير آن نوشتند: مردي كه هنوز اعدام نشده است!
نظرات شما عزیزان: