sooti

Pesarane Aftab

فرزندان تاریخ تقدیم می کنند.......

یه روز که از دانشگاه بر میگشتم تو صف تاکسی وایستاده بودم وهنذفری تو گوشم بود که یه پسره اومد جلوی من وایستاد {گفت شما تو صف تاکسی هستی؟}یه چیزایی گفت چون من هنذفری توگوشم بود متوجه نشدم،خواستم ببینم چی میگه.به جای اینکه هنذفری رو از گوشم در بیارم عینک آفتابیمو از رو چشمم برداشتم گفتم بله؟؟؟؟؟
(جملشو بعدا فهمیدم)
.........

.........

..........

+60
  

کلاس دوم ابتدایی که بودم معلممون (که امیدوارم هرجا که هست سلامت باشه) یه خانم خیلی خیلی خیلی قدبلند بود. منم خیلی دوسش داشتم. چون خیلی خوش ذوق بود و تو دفترامون با نقاشی امضا میکرد و نمره میداد.
یه روز که بالا سرم واستاده بود و داشت تو دفتر مشقم برام صدآفرین مینوشت یهو ذوق زده شدم خواستم بهش ابراز عشق کنم گفتم خانم شما خیلی خوشگلید هیکلتونم خیلی خوبه قدتون خیلی بلنده مثل زرافه میمونید!!!!!!!!!!!!!!!!
معلمه رو میگی… یه نگاه باجذبه بهم انداخت… (طبیعتا اگه این اتفاق تو دانشگاه یا دبیرستان یا حتی راهنمایی افتاده بود، من از کلاس شوت میشدم بیرون اما در دوران ابتدایی……..) تا معلم بیچاره اومد دهنشو باز کنه که یه چی بهم بگه، یهو همه بچه های کلاس که ماشاالله شعور همشون در حد خودم بود، انگار که من چیز خیلی مهمی کشف کرده باشم، با ذوق حرفمو تأیید کردن و گفتن واااااااااااااای راست میگه خانوووووووووم، قدتون مثل زرافه بلنده! بیچاره خانم قدبلند و خوشگل ما هم فقط به یه لبخند مادرانه اکتفا کرد و از هممون گذشت و حرفمونو گذاشت پای بچگی و نادونیمون!

.......

.......

......

+29
  

اوایل نامزدیمون بود من به همراه خانمم رفتیم خانه پدرزرگشان که در شهر دیگری بود. همه خاله های خانمم اونجا جمع بودن. من با همه احوالپرسی کردم و از بس خجالت می کشیدم گوشه ای نشستم و به هیچکدوم هم نگاه نمی کردم. در این بین یکی از خاله ها از اتاق خارج شده بود که من متوجه نشده بودم.
بعد از چند دقیقه وارد اتاق شد و من هم مثل فنر از جا پریدم و شروع به احوالپرسی کردم که دیدم همه بدجور بهم نگاه می کنن. که خانمم یواشکی بهم گفت تو که یه ربع پیش با این خالم احوالپرسی کردی چرا دوباره این کارو کردی؟
منم از خجالت آب شدم
........

.........

.......

+21
  

دیدید بعضی مواقع در جواب بعضی حرف ها یهو یه چیزه بی ربط جواب میدیم تقریبا ۵ سال پیش بود ۱۸ سالم بود من خودم عادت ندارم بگم چاکرتم نوکرتم. یه همسایه داشتیم تقریبا ۳۵ سالش بود تو پله ها منو دید بعد از سلام و احوال پرسی اخرش که داشت میرفت گفت چاکرتم منم در جواب برگشتم گفتم باشه خلاصه هم برق منو گرفت هم کلی خجالت کشیدم =)))
......

......

.......

+21
  

تابستون امسال ختم بابابزرگم بود.همسایمون هم واسه تسلیت اومده بود که قبلا خواستگارم بود. بهم گفت:تسلیت میگم و غم آخرتون باشه وواینا.
منم هول شدم بجای اینکه بگم خدا رفتگان شما رو هم بامرزه گفتم خدا رحمتت کنندگان شما رم بیامرزه…مرده بودم دیگه.سریع به هوای یه چیزی رفتم آشپز خونه!
........

........

.......
+32
  

یه روز تو تابستون زنگ زدم به خونه ی دوستم،مامانش گوشی رو برداشت صداشون خیلی شبیه به همه منم فکر کردم دوستمه گرم حرف زدن شدم مامانشم فکر کرده بود من دختربرادرشم اونم تازه با برادرش تصادف کرده بود تو بیمارستان بود گفتم با دخترخالم در اومدم بیرون اونم هی میگفت آخه چطوری؟با فریبا منم هی میگفتم من یه دونه دخترخاله دارم اونم …. آخرشم جوش آوردم گفتم منو مسخره میکنی خنگول منم یاسمین. مامانشم گفت اوااا یاسمین تویییییی؟ منم گفتم پَ نَ پَ باباشم؟! گفت من مامان مهسام دیگه از خجالت آب شدم خوبه فحش زیاد ندادم ما آخه خیلی باادبیم! وگرنه الانم آبرو نمونده واسم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,

] [ 10:25 ] [ محمد رضا خورشیدی ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه